در شرایط فعلی، خروج هر وزیری از دولت به معنای مبری شدن او از انتقاداتی که نسبت به عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم وجود دارد، نیست، استعفای آنها به هر دلیل و بهانه ای، برای عموم یک پیام بیشتر ندارد و آنهم فرار به جلو و عدم پاسخگویی است.
هنوز مهر تأیید استعفای وزیر بهداشت در پاستور خشک نشده که خبر خداحافظی رئیس دستگاه دیپلماسی در شبکه های اجتماعی پیچید؛هر چند این موضوع از سوی دبیر شورای اطلاع رسانی دولت(علیرضا معزی) تکذیب شد اما پدیدارشدن بازار شایعات بی دلیل هم نیست.فشار برای خروج از برجام و تصویب نشدن CFTاز عمده ترین دلایل پیچیدن شایعه استعفای وزیر امور خارجه در فضای مجازی است.آقای واعظی(رئیس دفتر رئیس جمهوری)نیزبه این شایعات برچسب«دروغ» و«ضد منافع ملی»زدند.هر چند خود آقای وزیر درخصوص شنیدن این شایعه سکوت کرد!
اگر اندیشه اصلی دولت آقای روحانی را مذاکره و تعامل با دنیای خارج بدانیم؛بی شک موتور محرکه این ایده کسی نیست جز آقای ظریف.وزیری که از خرداد 92 پروژه اصلی دولت را مهندسی کرد و و نتیجه آن را در قالب برجام به افکار عمومی عرضه نمود.برجام هر چند در طول دوران حیات خود،عایدات چندانی برای اقتصاد کشور در بر نداشت،اما با روی کارآمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام،به پاشنه آشیل دولت تبدیل شد و آقای روحانی و دستگاه دیپلماسی(بخصوص آقای ظریف)برای تنویر افکار عمومی ایده برجام منهای آمریکا را درافکار عمومی کلید زدند؛ایده ای که قرار بود اروپایی ها در آن باطراحی سازوکار مالی ،هم خلأ خروج آمریکا را پرکنند و هم کم کاری خود را جبران نمایند،اما حالا با گذشت 9 ماه از قول و قرار اروپایی ها،دولتمردان اعتدال نیز از تعلل های پی در پی و ماهیانه قاره سبزی ها به ستوه آمده اند.
با این اوصاف همه نگاه ها متوجه تیم دیپلماسی دولت است تا ببیند دولت در قبال فشارهای آمریکا و امروز و فردا کردن های اروپا چه واکنشی نشان می دهد.فارغ از برخی نارسایی ها در دولت و مدیریت ضعیف امورکشور،پیش کشیدن بحث استعفا،اگر از سوی خود وزیر باشد،صرفاً حربه ای برای فرار از پاسخگویی و اگر از سوی جریان های منتقد باشد،ایده ای ناپخته و عجولانه است.این روزها به موازات جنگ روانی دشمن برای پمپاژ نا امیدی در داخل کشور،سخن گفتن از استعفا آنهم در سطح مسئول سیاست خارجی،پیامی جز انشقاق درونی و در هم شکستن تاروپود انسجام ملی برای خارج ندارد.امروز آمریکا اختلاف بین کارگزاران در داخل کشور را از دریجه حزبی یعنی اصولگرا- اصلاح طلب نمی بیند،بلکه به دیده شکاف حاکمیتی به آن می نگرد.مضافاً اینکه ایده توسعه دولت اعتدال از ابتدا بر پایه مذاکره بنا شده بود و حتی در دولت دوازدهم نیز به رغم ناکارامدی و نارضایتی اقتصادی عموم،الترناتیوی برای آن در نظر گرفته نشد،بنابراین خروج ظریف از پاستور و جایگزینی مهره ای با این مختصات گره ای از دغدغه ها و خواسته های آقای روحانی را باز نخواهد کرد.لذا تغییر وزیر خارجه نمی تواند به خواسته های دولت جامه عمل بپوشاند؛چرا که ظریف مطلوب ترین گزینه ای بود که با افکاردکتر روحانی هم سو بود و قابلیت لازم برای عملیاتی کردن آن را نیز داشت.
از طرفی،دولتمردان آمریکائی همواره در تریبون های مختلف هدف خود برای خروج از برجام را تغییر رفتار ایران عنوان نموده و برای تحقق این هدف تحریم های اولیه و ثانویه را چاشنی خروج کردند؛حالا با خروج احتمالی ظریف از وزارت خارجه،آمریکایی ها به تداوم فشار و کارشکنی امیدوار تر می شوند.علاوه بر موارد فوق،در شرایط فعلی،خروج هر وزیری از دولت به معنای مبری شدن او از انتقاداتی که نسبت به عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم وجود دارد،نیست،استعفای آنها به هر دلیل و بهانه ای،برای عموم یک پیام بیشتر ندارد و آنهم فرار به جلو و عدم پاسخگویی است.بنابراین لازم است دولتی ها بیش از آنکه به پاک کردن صورت مسأله بیاندیشند به دنبال یک راه حل منطقی باشند.خواه ناخواه دولت در پایان تصدی گری خود باید پاسخگوی عملکرد خود در 8سال گذشته باشد؛همانگونه که از بدو ورود آقای روحانی به پاستور،تاخت و تازها به دولت نهم و دهم شروع شد و بروز هر گونه مشکلی در بخش های مختلف به دولت قبل نسبت داده شد.
بنابراین آقای ظریف در کسوت وزیر امور خارجه،بخش مهمی از گفتمان دولت را با خود یدک می کشد.خروج او از پاستور برای جامعه پذیرفتنی نیست؛اولاً اینکه آقای ظریف بخش مهمی از گفتمان دولت اعتدال را پیش برد و قرار بود با ایده او(یعنی مذاکره)مشکلات مردم رتق و فتق شود.ظریف در مقام مسئول سیاست خارجی کشور هنوز اقدام و پاسخ درخوری به خروج یکجانبه آمریکا از برجام نداده است.هر چند بعید به نظر می رسد ایده ای به غیر از مسیر مذاکره در آستین داشته باشند ولی لازم است در صورت نداشتن ایده جایگزین ناکارامدی آنها برای عموم روشن شود.
ثانیاً برتری های منطقه ای ایران در سوریه و عراق و...حاصل تدابیر و نبوغ سرداران مجاهد و رشیدی چون حاج قاسم سلیمانی است.لذا آمریکا برای انفصال در خط مقاومت در پی تنگ کردن حلقه محاصره علیه ایران با پروژه های چون ناتوی عربی است.باید مشخص شود دستگاه دیپلماسی برای مدیریت چالش ها و موانعی که عمدتاً امریکا و متحدان منطقه ای آنها بر سر راه ایران قرار می دهند،چه برنامه ای دارند.ثالثاً باید مشخص شود نتیجه ماه ها مذاکره با اروپایی بر سر SPVبه کجا رسید و اگر اروپا توان یا رغبت لازم برای جبران کوتاهی آمریکا را ندارد،چراباید مصالح و منافع کشور را فدای ایده های سوخته کرد؟آیا اروپایی ها بعد از ماه ها تعلل،باید با برگزاری نشست های ضد ایرانی(در لهستان)کم کاری خود رادر قبالSPVاینگونه جبران کنند؟!!
ارسال نظرات